اما ترس چیست؟
ترس یک احساس قدرتمند و طبیعی انسان است که از زمان اولیهای که هومو هبیلیس (Homo Habilis) بر روی زمین قدم میگذاشت، همواره همراه انسان بوده است که شامل یک واکنش بیوشیمیایی جهانی و یک واکنش احساسی شخصی است.
ترس ما را از خطرات احتمالی، از آسیبهای فیزیکی و روانی آگاه میسازد. گاهی اوقات از واقعیت نشات میگیرد و گاهی هم از تخیلات.
وقتی ما با خطری روبرو میشویم، ترس به عنوان یک مکانیزم دفاعی شروع به کار میکند و بدن به نوعی شروع به واکنش میکند؛ از واکنشهای فیزیکی میتوان به عرق کردن، افزایش ضربان قلب، درد قفسه سینه، لرز، خشکی دهان، سرگیجه، نفس تنگی و سطح بالای آدرنالین اشاره کرد که همه اینها برای این است که ما را آگاه نگه دارد (واکنش جنگ یا فرار هم نامیده میشود). این مکانیزم یکی از اساسیترین ابزارهای انسان برای زنده ماندن در شرایط سخت است که در بین تمامی انسانها به صورت گستردهای دیده میشود.
اما
واکنش احساسی هر فردی به ترس کاملا شخصی میباشد، همانند هیجان و خوشحالی، ترس هم واکنشهای شیمیایی دارد که گاها ما عمدا با دیدن فیلمهای ترسناک یا ورزشهای خطرناک سعی به بازسازی شیمیایی آن میکنیم که لذت بیشتری ببریم و این موضوع طبیعتا برای هر فردی متفاوت است که نهایتا منجر به واکنشهای احساسی متفاوتی به یک خطر میشود.
واکنش به ترس ژنتیکی است
شواهد قابلتوجهی در انسانها وجود دارد که نشان میدهد به احتمال زیاد تمایل به اضطراب و ترس یک ویژگی ارثی است. شکل خاصی از ترس مانند ترس از مارها، درد، ارتفاع یا از فضاهای بسته تقریباً به تجربیات شخصی فرد از محیطش مرتبط است، اما تمایل به ایجاد واکنش به ترس یا اضطراب به محیط به طور کلی دارای یک بخش ژنتیکی است.
بخش عمدهای از سهم ژنتیکی در ترس و اضطراب انسان شامل انتقالدهندههای عصبی و گیرندههای آنها میباشد که اسید بوتریک گاما-آمینو (GABA – gamma-amino butyric acid) – یه مقدار طولانیه اسمش! – یک نقش کلیدی را ایفا میکنند. اما شاید مهم ترین انتقال دهنده عصبی که واسطه اضطراب در انسان است سروتونین نام دارد. اضطراب ارتباط نزدیکی با افسردگی در انسان دارد و داروهایی که سطح سروتونین را در سیناپسهای عصبی تعدیل میکنند، هم بر افسردگی و هم بر اضطراب تأثیر میگذارند؛ افسردگی شدید هم دارای یک جزء ژنتیکی مشخص است.
ترس و اضطراب از ژنهای زیادی تاثیر میپذیرند و یک یا چند ژن خاص برای اختصاص دادن به آنها وجود ندارد و موضوع انتقال از یک نسل به نسل دیگر چندان در علم ژنتیک ساده نیست و عوامل زیادی در این بین وجود دارند که به تبارشناسی و وضعیت شخصی خود فرد برمیگردد.
حیوانات و انسانها محرکهای تهدیدآمیز را سریعتر از محرکهای غیرتهدیدکننده در دنیای طبیعی تشخیص میدهند؛ ترسهایی که توسط شکارچیان، درد، ارتفاع، نزدیک شدن سریع اشیاء و تهدیدهای اجدادی مانند مارها و عنکبوتها ایجاد میشوند. محرکهای تهدیدکننده برای اکثر حیوانات شکارچیان هستند و بیشتر شکارچیان خودشان طعمه حیوانات دیگرند و اجتناب از شکارچیان هم برای بقای حیوانات اهمیت حیاتی دارد. اگرچه انسان ها به ندرت تحت تأثیر شکارچیان قرار می گیرند، اما ما دائماً با تهدیدات اجتماعی مانند حالت چهره ترسناک یا عصبانی به چالش کشیده میشویم.
ترس واقعی نیست
خطر واقعیت دارد، ولی ترس یک انتخاب است
همه ما به خودمان نوعی باور را خوراندهایم و ترس را به هر شکلی تعریف میکنیم تا باور خود را توجیه کنیم؛ خطر را برطرف نکردهایم فقط ترس خودمان را توجیه کردهایم.
اضطراب همانند ترس زمانی ایجاد میشود که ما شروع به فکر کردن (یا تصور کردن) به این موضوع کنیم که ممکن است در خطر قرار داشته باشیم. بنابراین ترس و اظطراب مستقیما به طرز فکر خود ما برمیگردد و اگر به این شکل ما به آنها نگاه کنیم متوجه میشویم که واقعی نیستند و زاییده تصور خود ما هستند. پس خود ما هم میتوانیم بر آنها غلبه کنیم و فقط کافیست که طرز فکر و تصوراتمان را عوض کنیم.
خطر همیشه وجود دارد: خطر فروپاشی اقتصادی، جنگ اتمی، مرگ نزدیکان، بیماری، تصادف، افتادن لپتاپ مک به داخل سینک پر از آب ظرفشویی (این مورد دیده شده) اما سوال این است که واکنش ما به این خطرات چیست و کدامیک از این دو مورد را انتخاب میکنیم:
۱. تسلیم ترس میشویم و اضطراب و تشویش ما را فرا میگیرند،
۲. تسلیم ترس نمیشویم و انتخاب میکنیم که ریشه ترس و خطر را پیدا کرده و برای روبرو شدن با آن حرکت کنیم.
تصور کنید
کار خوبی با حقوق بسیار مناسب و یک زندگی خوب و مرفهای دارید، دغدغه خاصی هم در زندگی شخصی و حرفهای هم ندارید. اما به هر دلیلی مدیریت کسب و کار ترجیح میدهد که شما را کنار بگذارد.
چه احساسی دارید؟
الان برنامه شما چیست؟
طبیعتا ترسی فراگیر میشود که بر اساس تجربه شخصی هر فردی شکل میگیرد؛ ترس از راه اندازی کسب و کار، ترس از پرداخت کرایه دفتر، هزینه روزمره، پایین آوردن هزینهها تا پیدا کردن کاری جدید، به ثمر رسیدن ریسکی که گرفته شده، ریسک سرزنش اطرافیان و خانواده، ریسک از دست دادن حوزه کاری و ارتباطات و … .
تصمیمی که میگیرید نشان دهنده برنامه کاری شما است، برنامه خودتان را تبدیل به استراتژی کنید.
این جسوران هستند که با علم به ترسشان و برای روبرو شدن با آن حرکت میکنند تا به هدفشان دست پیدا کنند.