شما همیشه باید برای رشد کردن هدف گذاری انجام دهید
نیکی لودا
لحظهای که شرایط سخت میشود، دقیقا همان لحظهای است که زمان تحول و رشد فرا رسیده است.
- معنای رشد چیست؟
- ارتباط رشد و هدف
- چرا اصلا باید سختی بکشیم؟
- از کجا بدانیم سختی که کشیده میشود، نتیجه میدهد؟
- اتفاق رشد
- زمان شروع سختی
- زمان پایان سختی
معنای رشد چیست؟
هر مقدار فاصله گرفتن از عدم شناخت خود یا جهل رشد معنا میشود. خوب یا بدی وجود ندارد، تنها موضوع قابل اهمیت در تعریف رشد متوجه شدن این موضوع است که هر فردی در راستای ارتقای تواناییها و پتانسیل خود قدم بگذارد. این که در چه جهتی و در راستای تحقق چه هدفی قدم بر میدارد کاملا به خود شخص و ویژگی شخصیتی وی مرتبط میباشد ولی چیزی که قطعی است رشد اتفاق میافتد.
ارتباط رشد و هدف
وقتی رشد اتفاق میافتد که فرد به هدفی خاص و مشخص نگاه میکند و دقیقا به همین دلیل ساده است که قدرت خلاقیت یک انسان هدفمند تمام سختی های مسیر را کنار میزند و فرد را برای دستیابی به هدف مشخص خود آماده میکند.
ولی چرا باید رشد و هدف همراه باشند؟
جواب به صورت جالبی در پیش روی ما ایستاده است فقط کافی است چشم و گوش خود را باز کنیم و آن را درک کنیم، این امکان را به خود بدهیم که تجربه کنیم، اشتباه کنیم و یاد بگیریم، ایده هایمان به چالش کشیده شوند یا حتی نابود شوند؛ لحظهای که ما چشم ظاهری خود را دقیقا مثل قهرمان فیلم ماتریکس، نیو، بگشاییم، چشم هایمان درد میگیرد و حتی ما آن ها را میبندیم تا از درد رهایی یابیم. حال اگر کمی صبر کنیم و به خود اجازه بدهیم تا چشمهای جدید برای نخستین بار شروع به دیدن دنیای واقعی کنند، آن موقع است که متوجه میشویم دنیای رنگارنگ ماتریکس فقط یک سراب بوده است تا قدرت انتخاب و تجربه کردن واقعی را از ما بگیرد. و تنها کسی که میتواند در این چشم گشودن به ما کمک کند شخص خودمان است هر چند که مورفیوس ها و ترینیتی های بسیاری وجود دارند که ما را در این مسیر همراهی کنند ولی تا زمانی که ما نخواهیم که ببینیم کمکی از این دوستان کنگ فو کار خوش لباس با عینک های خاص هم برنميآید.
هدف رشد، درک هدف واقعی است
یا به قول اندیشمندی فهمیدن این که سرنوشت چه بازی برای ما در نظر دارد دست برتر را در این جنگ نابرابر به ما میدهد و ما چارهای جز پیروزی نداریم.
اما چرا اصلا باید سختی بکشیم؟
انسان از بدو تولید با سختی آشنا میشود و در تمام عمرش به دنبال فرار از این سختی است. جملاتی مثل استقلال مالی، آزادی شغلی، رئیس خود بودن و غیره همگی توسط کسانی تبلیغ میشوند که میخواهند از این فرار انسان از سختی سوءاستفاده میکنند چرا که انسان موفق و آگاه میداند که چیزی به نام استقلال مالی و آزادی شغلی وجود ندارد و انسان تا وجود دارد همیشه رئیسی دارد و این چرخهای است که تمامی افراد یک جامعه آن را با کمک یکدیگر تکمیل میکنند. ولی این مبلغان به گونهای این موضوع را ارائه میدهند که گویی اگر فردی تجارت خود را داشته باشد دیگر به هیچ کس جواب پس نمیدهد یا اگر در شرکتی به عنوان مدیر و کارمند کار کنید قطعا از شما سوء استفاده میشود و کلا هیچ اتفاق خوبی نمیافتد، در حالی که دقیقا برعکس این موضوع است و یک کارآفرین با صاحب کسب و کار یا مدیر یا کارمند یا یک کارگر ساده همگی نه تنها باید به مشتریان، مخاطبان یا مراجعهکنندها جواب قانع کننده و مناسب بدهند بلکه حالا باید به شرکا و مدیران خود و کارمندان یا همکاران خود جواب درست و مسئولانه بدهند تا مطمئن باشند که کسب و کار کاملا بر روی یک نوار مناسب حرکت میکند.
به زبان سادهتر مسئولیت یک فرد با بالاتر رفتن رتبهاش بالاتر میرود تا جایی که کارآفرین در قبال مخاطبانش بیشترین مسئولیت را دارد و نه کمترین و حتی استقلال مالیش این بار بیشتر از قبل هم محدود میشود چرا که اگر کسب و کارش دچار مشکل یا تزلزل شود سرمایه گذاری وی را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
حالا با این توصیف چرا باید اصلا سختی بکشیم؟ این همه سختی بکشیم تا در کسب و کار خود سختی بیشتر تحمل کنیم و حتی این استقلالها و آزادیها را هم بدست نیاوریم؟
جواب در تار و پود کارآفرینی وجود دارد. یک کارآفرین برای منفعت شخصی اقدام به شروع یک استارتآپ نمیکند، هدف بزرگتری دارد، گاها درآمد مالی کمتری هم نسبت به مدیران یا حتی تیم فروش خود دارد، ساعات بیشتری را در شرکت صرف میکند و با شکست ها و تحقیرهای زیادی روبرو میشود ولی این هدفش است که او را قادر میسازد به جلو برود و با گذشت زمان و تحمل سختیها به هدفش برسد و در آن لحظه مزد تمام سختی و مشقت های خودش را میگیرد. کارافرینان بسیاری وجود داشتند که در طول مسیر خسته شده و کنار رفتهاند که تعدادشان بسیار بیشتر از آن چیزی است که فکرش را میکنید ولی با کنار رفتن این کارآفرینان تعداد بسیار بیشتری مانند مار چند سر هایدرا ظهور میکنند و دقیقا همان اهداف را با ابزار و مسیر جدید دنبال میکنند. در نگاهی بزرگتر درصد موفقیت با ظهور این نو کارآفرینان در سطح جامعه بیشتر میشود و جالب تر اینجاست که کارآفرینان باهوشتر و عاقلتر میشوند که البته صفحات اجتماعی و گردش آزاد اطلاعات بزرگترین سهم در این مورد دارند.
موضوعاتی که برای اکثر مردم بسیار سنگین و غیرقابل هضم است، کارآفرین سختی کشیده حتی به آن فکر هم نمیکند و به راحتی راه حلی برای آن ارائه میدهد، مردم که از بیرون به او نگاه میکنند میبینند که یک مدیر برج عاج نشین مشکلات را به سادگی بر طرف میکند و حتی خم هم به ابرو نمیآورد. دیگران او را میبینند و آدم های ظاهربین با خود فکر میکنند یا کارآفرین جادوگر و نابغه است یا کاری که انجام میدهد بسیار آسان است. چیزی که نمیبینند سالها تلاش و کوشش و سختی برای رسیدن به آن نقطه است.
برای برآورد، بررسی و ثبت درخواست
مشاوره شخصی
از کجا بدانیم سختی که کشیده میشود، نتیجه میدهد؟
حکیمی نقل کرده است که هر چی از این دست بدی از اون دست میگیری – قانون سوم نیوتن همیشه پایدار است اگر جسمی نیرویی به جسمی دیگر وارد کند، آن جسم همان نیرو را در جهت مخالف به جسم اول اعمال میکند. اگر ما در زندگی سختی میکشیم و این سختی کشیدن خود را بتوانیم کانال دهی کنیم و در راستای هدفی خاص از آن استفاده کنیم قطعا از فواید آن میتوانیم بهره مند شویم مثل کاشت گندم یا ساختن سدی بر روی رودخانه، البته در ابتدا بسیار سخت است، مهندسی فراوان، هزینه بسیار، پروسه ساخت پیچیده ولی در انتها ذخیره آبی مطمئن، تولید برقی بیآلینده، کنترل کشاورزی و سیلاب یا مخفی کردن UFO (ما که نمیدانیم) و بسیاری از موارد دیگر.
غریب به ۲۰۰۰ سال پیش در شهر شوشتر در زمان شاپور اول ساسانی، مهندسین وقت برای جلوگیری از سیلابها و تخریب مزارع اقدام به ساختن سیستم کانال بندی به نام بند میزان کردند (تاریخ ثبت یونسکو ۲۶ ژوئن ۲۰۰۹ ، به عنوان دهمین اثر تاریخی ایران به شماره ثبت ۱۳۱۵ ثبت گردید). این بند میزان آب جاری کارون را به نسبت دو به چهار بین دو رود گرگر و شطیط تقسیم میکرد. در صورت تخریب بند میزان، این به منزله افزایش فقر و نابودی کشاورزی منطقه که عمدتا گندم بود تلقی میشد (البته این بند همچنان فعال میباشد) و کارکرد آن موجب آبیاری چهل هزار هکتار زمین کشاورزی دشت شوشتر شده بود (برای مطالعه بیشتر میتوانید به سایت گنجینه ملی آب ایران رجوع کنید). حالا تصور کنید سیستم حکومتی شهر شوشتر سختی ساخت این بنا را به خود نمیداد یا مهندسین سازنده سختی یاد گرفتن اصول مهندسی را به خود نمیدادند. قطعا شهری مثل شوشتر برای ۲۰۰۰ سال باقی نمیماند.
جالب تر این است که وقتی این افراد چه شخص یا سازمان را بررسی میکنیم، یک خصیصه مشترک کاملا مشهود است:
حس مسئولیت پذیری
مهندسین بند میزان از مریخ توسط مریخیها و سفینه اینترپرایز نیامده بودند بلکه مهندسین مقیم منطقه بودند که برای رفاه حال خانواده و دوستان و همشهریان خود این سختی را به خود تحمیل کردند تا در کارشان بهترین باشند و نقشی تعیین کننده داشته باشند.
اتفاق رشد
یک لحظه، فقط یک لحظه زمان نیاز است تا رشد اتفاق بیافتد، به محض متوجه شدن این موضوع که رشد یک پروسه است که باید طی شود تا هدف بدست آید رشد اتفاق افتاده است.
بقیه آن فقط طی کردن مسیر است.
زمان شروع سختی
زمانی است که تصمیم به بهترین شدن گرفته میشود، زمانی که فرد تصمیم میگیرد خوب بودن یا شرایط فعلی دیگر جوابگوی او نیست.
فراموش نکنید خواستن بهترین بودن، شرایط و زندگی بهتر حق بسیار خاصی است که کارآفرین باید آن را بدست آورد. مطمئنم که داستان زندگی نیکی لودا راننده افسانهای فرمول یک را مطالعه کردهاید، اغلب او را به دلیل نوع خاص رانندگی او میشناسند ولی دلیلی که نیکی لودا را بسیار مشهور کرد نوع نگرش و رفتار او را در زندگی حرفه ای و شخصیاش بود.
مهندسی کردن تمام موارد چه در هنگام ساخت ماشین، تست کردن آن و برنامهریزی بینظیر او در هنگام مسابقه قطعا او را قهرمان قاطع جهان کرد ولی بعد از حادثه وحشتناکی که در مسابقه برای او افتاد کمتر کسی فکر این را میکرد که نیکی لودا نه تنها به سرعت و با صورت سوخته بلکه بسیار با انگیزهتر، قاطعتر و مصممتر برای کسب قهرمانی همان سال به مسابقات برگردد. تا پای مرگ رفت، در آتش گیر کرد ولی تمام این ها باعث ورود خدشهای به روحیه کارآفرینی نیکی لودا نشد.
نیکی لودا بارزترین نمونه از سختی کشیدن برای دستیابی به هدف است.
پس به این جمله معروف برمیگردیم که:
خواستن توانستن است
البته خواستنی که با هدف، استراتژی و عمل همراه باشد که در طول پروسه با اصلاحات لازم فرایند را بهبود بخشید که نهایتا بدون اینکه خود فرد حتی متوجه آن شود، رشد اتفاق افتاده است.
زمان پایان سختی
زمانی که ایمان، هدف و امیدتان را از دست بدهید. یا تصمیم بگیرید که در دایره امن خود بمانید و خود را با این حرف قانع کنید که دوران سختی تمام شده است و دیگر نیاز به تغییر یا طرز فکر جدید نیست و این خطرناک ترین کاری است که شما میتوانید انجام بدهید.
سختی دشمن ما نیست، بهترین ابزار در زندگی شخصی و حرفه ای ما است.